تاریخ امتحان بیان شفاهی 1 / استاد باورصاد

 

سلام دوستان  

امتحان بیان شفاهی ۱ استاد باورصاد سکشن چهارشنبه ها ساعت ۱۲ تا ۱۴ مشخص شده است.

تاریخ امتحان پایان ترم روز چهارشنبه ۱ دی ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۲ تا ۱۴ می باشد و هر گونه غیبت برابر با نمره ی صفر می باشد.

ترجمه داستان The one day war/ جنگ يک روزه

 

جنگ يک روزه

سلام! صبح بخير هموطنان آمريکايي! به برنامه جنگ يک روزه خوش آمديد. شبکه تلويزيوني WCDW گزارش مستقيم اين روز بسيار مهمِ تاريخ آمريکا را به سمع و نظرتان خواهد رساند. در دويستمين سالگرد جنگ داخلي، افتخار داريم که در پروژه پروفسوربرينارد با نام جنگ يک روزه شرکت مي‌کنيم.

مطمئنم هيچ شهروندي نيست که چيزي در مورد اين پروژه نشنيده باشد. ماههاست که در مورد اين برنامه بحث‌هاي زيادي مي‌شنويم. حالا آن روز مهم، يعني ۹ آوريل ۲۰۶۵، فرا رسيده و همه ما به نوعي در اجراي اين برنامه سهيم هستيم.

هوا عالي و کاملاً صاف است. حتي يک لکه ابر هم در آسمان آبي و آفتابي بالاي سرمان نيست. از جايگاه، ديد  بسيار خوبي داريم. در فرصتي که تا شروع پروژه باقيست، مصاحبه‌اي اختصاصي با پروفسور برينارد،‌ پايه‌گذار پروژه جنگ يک روزه ترتيب داده‌ايم که توجه شما را به آن جلب مي‌کنم.

 

دانلود ترجمه ی داستان The one day war / ورد 2007


ترجمه ی کامل در ادامه ی مطلب

 

ادامه نوشته

دانلود ترجمه ی داستان  The third level

 

The third level/ طبقه سوّم

- رؤساي راه آهن مركزی نيويورك و نيويورك يعني نيوهون و هارتفورد[1]. بالاي يك مشت جدول زماني حرکت قطار قسم مي خوردند كه تنها دو طبقه وجود دارد . امّا من مي گويم سه تا است ،‌ چون من در طبقه سوّم ايستگاه بزرگ مركزي بودم . بله ،‌راه حل هاي مشخصي را امتحان كردم، مثلاً با يكي از دوستان روانشناسم صحبت كردم. در مورد طبقه سوّم ايستگاه مركز به او گفتم و او گفت كه اين اتفاق يك رؤيا در بيداري و براي ارضاء خواسته ام بوده . او گفت كه من خوشبخت نيستم . اين حرف همسرم را خيلي عصباني كرد . امّا دوستم گفت منظورش اين است كه دنياي مدرن ،‌پر از ناامني، ترس ، جنگ ،‌ نگراني و تمام اين چيزهاست و اينكه من فقط مي خوام فرار كنم . خوب كسي نمي خواد؟ مي دانم هر كسي دوست دارد فرار كند ، امّا آنها توضيح طبقه سوّمي در ايستگاه بزرگ مركزي مركزي پدرت نشوند...

دانلود ترجمه ی داستان طبقه ی سوم / (The third level)

 

ترجمه ی کامل در ادامه ی مطلب

 

ادامه نوشته

ترجمه داستان ذرت‌کاري / The Corn Planting

 

ترجمه ی داستان  The Corn Planting

مزرعه‌داراني که براي فروش محصولاتشان به شهرمان مي‌آيند، بخشي از زندگي شهري را تشکيل مي‌دهند. شنبه‌ها روز شلوغي است. بيشتر وقت‌ها، بچه‌ها به دبيرستان شهر مي‌آيند. هچ هاچينسن هم همينطور. هاچينسن مزرعة کوچکي در حدود ۳ مايلي شهر دارد، ولي همه مي‌دانند که مزرعه‌اش از با سروسامان‌ترين و روبراه‌ترين مزرعه‌هاي آن حوالي است. هچِ پير هيکل ريز و زمختي دارد و مزرعه‌اش در کنار جاده اسکرچ گريول است که مزرعه‌هاي بي‌سروسامان زيادي در اطرافش وجود دارد. ...

...

برای مشاهده ی متن ترجمه ی داستان The Corn Planting به ادامه ی مطلب رجوع شود

 

ادامه نوشته

ترجمه ی داستان A Day’s Wait  

 

  ارنست همینگوی

ارنِست میلر هِمینگویْ از نویسندگان برجسته آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات می‌باشد.از مهم‌ترین رمان‌های او کتاب پیرمرد و دریا است. سبک ویژه او در نوشتن او را نویسنده‌ای بی‌همتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستان‌های کوتاهش، در زمانهٔ ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان عید متغیر انتشار یافت، برداشتی شخصی و بی‌نظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دههٔ ۱۹۲۰ می‌باشد. او در ژوئیه سال 1963 میلادی حین پاک کردن تفنگ شکاری اش کشته شد یا به قولی خودکشی کرد.

 

برای مشاهده ی متن ترجمه ی داستان A Day’s Wait   به ادامه ی مطلب رجوع شود

 

ادامه نوشته

ترجمه ی داستان   Thank You, Ma’m

 

ممنون، خانم

لنگستن هيوز

 

زن درشتي بود که توي کيف گنده‌اش همه چيز پيدا مي‌شد، از شير مرغ گرفته تا جان

آدميزاد، و آن را از بندِ درازش روي شانه مي‌انداخت. حدوداً ساعت يازده شب، تک و

تنها در تاريکي راهيِ خانه‌اش بود که پسرکي دوان دوان از پشتِ سرش سر رسيد و خواست

کيفش را بقاپد. ولي همين که بندش را گرفت و کشيد، بند پاره شد. وزن پسرک و سنگيني

کيف باعث شد پسرک تلوتلو بخورد و به جاي اينکه بتواند همانطور که سر رسيده بود،

فرار کند، به پشت روي پياده‌رو بيفتد و لِنگ‌هايش به هوا برود. زن بدون دست‌پاچگي

برگشت و لگد محکمي نثار نشمينگاه پسرک که شلوار جين پوشيده بود، کرد. بعد دولّا شد

و يقه لباسش را گرفت و آنقدر تکانش داد که دندان‌هايش داشت خُرد مي‌شد.

بعد گفت: "آي پسر، کيفمو بردار، بده دستم."

 

 

برای مشاهده ی متن ترجمه ی داستان Thank You, Ma’m به ادامه ی مطلب رجوع شود

 

 

ادامه نوشته

نقد و ترجمه ی داستان آخرین برگ/ The Last Leaf

 

سلام دوستان

این ترم بیان شفاهی۱ در ۳ سکشن و با تدریس استاد باورصاد ارائه شده... روزهای شنبه و یکشنبه و چهارشنبه.

امتحان فاینال هم مشخص نیست چون از اسم درس مشخصه که امتحان کتبی در کار نخواهد بود...لذا به دوستان توصیه ی اکید می شود کار در کلاس و صحبت در مورد داستان را جدی بگیرند.

 

هفته ی گذشته استاد، داستان آخرین برگ ( The Last Leaf ) رو معرفی کردند تا خوانده و آنالیز شود.

در این پست ترجمه ی داستان را برایتان می گذارم ...پیشنهاد می کنم ابتدا داستان را خودتان بخوانید و در پایان به ترجمه آن رجوع کنید.

موفق باشید.

 

    دانلود با حجم 25 کیلو بایت  

 

برای مشاهده  نقد و ترجمه ی داستان به ادامه ی مطلب رجوع شود

 

ادامه نوشته