زاویه ی دید (Point of View)
اینکه خواننده، داستان را از چه زاویه ای ببیند، بسیار بر کیفیت داستان تاثیر می گذارد. در بسیاری از موردها، داستان از زاویه های زیر بیان می شود:
۱) از بالا (همه چیزدان یا Omniscient):
نویسنده، داستان را با استفاده از «سوم شخص» بیان می کند. دانسته های گوینده ی داستان (نویسنده) بسیار است. او می تواند وارد ذهن افراد شود یا رویدادهای داستان را تفسیر کند.
تکه ای از یک داستان با زاویه ی دید از بالا:
مورچه، درحالیکه خستگی را در همه ی اعضای بدنش حس می کرد، دانه ای ذرت را که از تابستان ذخیره کرده بود روی برف بدنبال خود می کشید. باید شام خوشمزه ای باشد.
یک ملخ، خسته و سرد، این صحنه را تماشا می کرد؛ سرانجام، ملخ تاب نیاورد و گفت: «دوست عزیز! می توانم از آن ذرت یک گاز بزنم؟»
مورچه پاسخ داد: «تابستان را چه کار می کردی؟». سپس به سرتاپای ملخ نگاهی انداخت؛ او ملخ را می شناخت.
ملخ گفت: من از صبح تا شب آواز می خواندم.
مورچه، درحالیکه بشدت سعی می کرد خود را کنترل کند، گفت: «چون کل تابستان را آواز خواندی، حتما می توانی کل زمستان را هم برقصی!»
موارد تفسیر نویسنده یا نمایش خستگی درونی و احساس های شخصیت های داستان که با ورود گوینده به درون شخصیت های داستان میسر شده بصورت کج و خط دار مشخص شده است.
۲) محدود از بالا (Limited Omniscient):
تنها فرق این زاویه دید با زاویه ی دید پیشین در این است که در زاویه ی محدود از بالا، داستان از زبان یکی از شخصیت های اصلی یا فرعی داستان بیان می شود. البته کل داستان این گونه نیست؛ یعنی گاه در طول داستان، زاویه دید بطور مطلق از بالا خواهد بود، اما هرگز آن شخصیت رها نخواهد شد و دوباره دوربین داستان وارد چشمان او خواهد شد.
چون داستان از نگاه یکی از شخصیت های داستان بیان می شود، بدیهی است که اطلاعات دوربین با محدودیت هایی روبرو است.
۳) اول شخص (First Person):
در این زاویه دید، یکی از شخصیت های داستان، داستان را از زبان خود و با استفاده از «اول شخص» بیان می کند؛ درست مانند زمانی که شما کاری کرده اید و می خواهید آنرا برای دوست تان تعریف کنید.
در اینجا هم فرد تعریف کننده ی داستان می تواند شخصیت اصلی یا فرعی باشد.
حالا به داستان «مورچه و ملخ» با زاویه ی دید اول شخص توجه کنید:
در حالیکه سردم بود و گرسنه بودم، مورچه را دیدم که دانه ای ذرت را که از تابستان ذخیره کرده بود، روی برف می کشید… بالاخره تصمیم خود را گرفتم، دیگر نمی توانستم تحمل کنم. رفتم جلو و پرسیدم: «دوست عزیز! می توانم از آن ذرت یک گاز بزنم؟»
او نگاهی به سرتا پای من انداخت و گفت: «تابستان چکار می کردی؟»
گفتم: «از صبح تا شب آواز می خواندم».
- «خوب چون کل تابستان را آواز خواندی، حتما می توانی کل زمستان را هم برقصی!»
۴) زاویه ی دید واقعی (Objective Point of View):
این زاویه ی دید، مانند یک دوربین آزاد است که تنها چیزهایی که رخ می دهد را از بیرون تصویربرداری می کند و به مخاطب نمایش می دهد. بنابراین، در اینجا از تفسیر یا ورود به مغز و قلب افراد خبری نیست. همچنین داستان هرگز از زاویه ی دید شخصیت های آن بیان نمی شود.
يادداشتي بر روش روایت داستان از محمد رضا روزبه
عناصر داستان