جزوه ی درآمدی بر ادبیات انگلیسی(ا) استاد باورصاد/ نیمسال دوم 89_88

سلام دوستان

اینم از جزوه ی درآمدی بر ادبیات انگلیسی(ا) استاد باورصاد که توسط بهترین دانشجوی () این درس در ترم گذشته (نیمسال دوم ۸۹ـ۸۸) تهیه شده و به تایید استاد رسیده است.

جزوه ی درآمدی بر ادبیات انگلیسی(ا) استاد باورصاد در ۹ بخش و با فرمت پی دی اف :


خوش آمدید تعریف و توضیح پلات دوباره آپلود شده در تایخ 17 اسفند ماه 1389


loading ...آنالیز داستان The bet

خوش آمدید آنالیز داستان The bet دوباره آپلود شده در تایخ 17 اسفند ماه 1389



loading ... آنالیز داستان The chaser



loading ...آنالیز داستان The pearl




اگر موفق به دانلود نشديد ، نام داستان را به ايميل mahsa.13690122@yahoo.com ارسال كنيد.



زاویه ی دید (Point of View)

 

زاویه ی دید (Point of View)

اینکه خواننده، داستان را از چه زاویه ای ببیند، بسیار بر کیفیت داستان تاثیر می گذارد. در بسیاری از موردها، داستان از زاویه های زیر بیان می شود:

۱) از بالا (همه چیزدان یا Omniscient):

نویسنده، داستان را با استفاده از «سوم شخص» بیان می کند. دانسته های گوینده ی داستان (نویسنده) بسیار است. او می تواند وارد ذهن افراد شود یا رویدادهای داستان را تفسیر کند.

تکه ای از یک داستان با زاویه ی دید از بالا:

مورچه، درحالیکه خستگی را در همه ی اعضای بدنش حس می کرد، دانه ای ذرت را که از تابستان ذخیره کرده بود روی برف بدنبال خود می کشید. باید شام خوشمزه ای باشد.

یک ملخ، خسته و سرد، این صحنه را تماشا می کرد؛ سرانجام، ملخ تاب نیاورد و گفت: «دوست عزیز! می توانم از آن ذرت یک گاز بزنم؟»

مورچه پاسخ داد: «تابستان را چه کار می کردی؟». سپس به سرتاپای ملخ نگاهی انداخت؛ او ملخ را می شناخت.

ملخ گفت: من از صبح تا شب آواز می خواندم.

مورچه، درحالیکه بشدت سعی می کرد خود را کنترل کند، گفت: «چون کل تابستان را آواز خواندی، حتما می توانی کل زمستان را هم برقصی!»

موارد تفسیر نویسنده یا نمایش خستگی درونی و احساس های شخصیت های داستان که با ورود گوینده به درون شخصیت های داستان میسر شده  بصورت کج و خط دار مشخص شده است.

۲) محدود از بالا (Limited Omniscient):

تنها فرق این زاویه دید با زاویه ی دید پیشین در این است که در زاویه ی محدود از بالا، داستان از زبان یکی از شخصیت های اصلی یا فرعی داستان بیان می شود. البته کل داستان این گونه نیست؛ یعنی گاه در طول داستان، زاویه دید بطور مطلق از بالا خواهد بود، اما هرگز آن شخصیت رها نخواهد شد و دوباره دوربین داستان وارد چشمان او خواهد شد.

چون داستان از نگاه یکی از شخصیت های داستان بیان می شود، بدیهی است که اطلاعات دوربین با محدودیت هایی روبرو است.

۳) اول شخص (First Person):

در این زاویه دید، یکی از شخصیت های داستان، داستان را از زبان خود و با استفاده از «اول شخص»  بیان می کند؛ درست مانند زمانی که شما کاری کرده اید و می خواهید آنرا برای دوست تان تعریف کنید.

در اینجا هم فرد تعریف کننده ی داستان می تواند شخصیت اصلی یا فرعی باشد.

حالا به داستان «مورچه و ملخ» با زاویه ی دید اول شخص توجه کنید:

در حالیکه سردم بود و گرسنه بودم، مورچه را دیدم که دانه ای ذرت را که از تابستان ذخیره کرده بود، روی برف می کشید… بالاخره تصمیم خود را گرفتم، دیگر نمی توانستم تحمل کنم. رفتم جلو و پرسیدم: «دوست عزیز! می توانم از آن ذرت یک گاز بزنم؟»

او نگاهی به سرتا پای من انداخت و گفت: «تابستان چکار می کردی؟»

گفتم: «از صبح تا شب آواز می خواندم».

- «خوب چون کل تابستان را آواز خواندی، حتما می توانی کل زمستان را هم برقصی!»

۴) زاویه ی دید واقعی (Objective Point of View):

این زاویه ی دید، مانند یک دوربین آزاد است که تنها چیزهایی که رخ می دهد را از بیرون تصویربرداری می کند و به مخاطب نمایش می دهد. بنابراین، در اینجا از تفسیر یا ورود به مغز و قلب افراد خبری نیست. همچنین داستان هرگز از زاویه ی دید شخصیت های آن بیان نمی شود.


يادداشتي بر روش روایت داستان از محمد رضا روزبه

عناصر داستان

 

آرایه های شعری

 

   Irony، طنز 

 Irony    را در فارسی و متاسفانه در معتبرترین فرهنگهای انگلیسی-فارسی، “طعنه” و “گُواژه” ترجمه کرده اند که به هیچ روی درست نیست؛ بلکه طعنه بخشی از آیرونی است. این واژه در زبانِ انگلیسی یکی از آرایه های ادبی است که زمینه ای شوخ انگیز و گاهی کنایه آمیز دارد. سه گونه مهمِ طنز در شعر عبارتند از:

 

۱) Verbal Irony، طنزِ لفظی :

در این شیوه، معنیِ مورد نظر، دقیقاً برعکس سخنِ گفته شده است. یعنی شاعر یا گوینده سخن،  عمداً  چیزی  را  بر عکس  می گوید. مثلا  وقتی  که آموزگار، دانش آموزِ تنبل را “انیشتن” خطاب کند یا وقتی که شما به کسی که دیر سَرِ قرار آمده، بگویید: “چه زود آمدی!”

 

۲)  Irony of situation، طنزِ موقعیت:

این طنز، زمانی رخ می دهد که اتفاقی بر خلافِ انتظارِ خواننده یا بیننده افتاده باشد. مثلا اگر مردی با همسر دومش در شب اول ماه عسل به تاتر رفته و بطور اتفاقی صندلیشان کنار صندلی همسر اولش بیافتد… !! یا مثلاً وقتی که در داستانِ “هدیه ی مگی” اثرِ O. Henry (داستان سرای آمریکایی)، شوهرِ تهیدستِ جوانی، گرانبهاترین دارایی خود را که یک ساعتِ طلا بود، گرو می گذارد تا برای همسرش شانه ای بعنوان هدیه کریسمس بخرد و همسرش نیز گرانبهاترین دارایی اش را که موهای بلندِ قهوه ایش بود، می فروشد تا یک بندِ ساعت برای شوهرش بخرد، ما با یک طنزِ موقعیت روبرو می شویم. یا وقتی که “شاهْ مایدِس” به بزرگترین آرزوی خود می رسد و دست به هر چیز که می زند، طلا می شود و تازه  می فهمد که دیگر حتی نمی تواند غذا بخورد چون غذایش هم طلا می شود، طنزی دیگر از این نوع، رخ داده است. نیز، وقتی که آن ملوان درحالیکه دُور تا دورش را آب فرا گرفته، حتی قطره ای آب هم برای نوشیدن ندارد، ما با طنزِ موقعیت روبرو هستیم.

 

۳)  Dramatic Irony، طنزِ نمایشی :

در این گونه از طنز، اختلاف میان آنچه که مخاطب می داند و آنچه شخصیت داستانی یا شعری می گوید یا انجام می دهد، موجب ایجاد Irony می شود. ممکن است “گفته شخصیت داستان”، به خودی خود، منطقی باشد اما آفریننده اثر، این گفته را، به عمد، در جایی بکار می برد که نادرست است. طنز نمایشی، معمولا، اثر خنده آور کمتری نسبت به طنزهای لفظی و موقعیتی دارد. برای نمونه به بیت های ۷،۸ و ۲۴ در شعر “لوله پاک کن ها” اثر ویلیام بلیک توجه کنید.

 

 منبع      


معرفی آرایه های    Simile، (تشبیه)/ Metaphor، (استعاره)/ ‍Personification، انسان انگاری/  Apostrophe، خطاب / Synecdoche، بخش گویی/ Metonymy، دگرنامی / Oxymoron، تضاد، پادآمیزه / Paradox، متناقض نما، پارادُکس/  Hyperbole یا  Overstatement، اغراق/ Understatement، کم انگاری، فرونگری / Irony، طنز / Rhetorical Question، پرسش بدیهی /Rhyme، قافیه. /  Alliteration، تجانس آوایی./ Assonance، همگونی واکه ای. /   در ادامه ی مطلب

 

 

ادامه نوشته

To His Coy Mistress / Andrew Marvell

 

To His Coy Mistress


Had we but world enough, and time,
This coyness, lady, were no crime.
We would sit down and think which way
To walk, and pass our long love's day;
Thou by the Indian Ganges' side
Shouldst rubies find; I by the tide
Of Humber would complain. I would
Love you ten years before the Flood;
And you should, if you please, refuse
Till the conversion of the Jews.
My vegetable love should grow
Vaster than empires, and more slow.
An hundred years should go to praise
Thine eyes, and on thy forehead gaze;
Two hundred to adore each breast,
But thirty thousand to the rest;
An age at least to every part,
And the last age should show your heart.
For, lady, you deserve this state,
Nor would I love at lower rate.

        But at my back I always hear
Time's winged chariot hurrying near;
And yonder all before us lie
Deserts of vast eternity.
Thy beauty shall no more be found,
Nor, in thy marble vault, shall sound
My echoing song; then worms shall try
That long preserv'd virginity,
And your quaint honour turn to dust,
And into ashes all my lust.
The grave's a fine and private place,
But none I think do there embrace.

        Now therefore, while the youthful hue
Sits on thy skin like morning dew,
And while thy willing soul transpires
At every pore with instant fires,
Now let us sport us while we may;
And now, like am'rous birds of prey,
Rather at once our time devour,
Than languish in his slow-chapp'd power.
Let us roll all our strength, and all
Our sweetness, up into one ball;
And tear our pleasures with rough strife
Thorough the iron gates of life.
Thus, though we cannot make our sun
Stand still, yet we will make him run.



ادامه نوشته

ترجمه ی شعر Ode To Autumn از John Keats

 

 

جان کیتس

John Keats

1795-1821

جان كيتس (1821-1795) يكي از مشهورترين و مبتكرترين شعراي تاريخ ادبيات انگلستان است . اولين شعري كه از وي ثبت شده در تاريخ 1814سروده شده است . و عنوان آن تقليد ي از اسپنسر بوده است . در سال 1817 نخستين و در سال 1818 دومين و در سال 1820 سومين و آخرين جلد مجموعه اشعار وي منتشر شده است . كيتس با داشتن قدرت عظيم تخيل و نبوغ در نوشتن ‘ مي توانست دنياي زيباي طبيعت پيرامون خود را به صورت بسيار مطبوع در اشعار خويش به تصوير درآورد . او همچنين مي توانست شعر را با نقاشي و مجسمه سازي ارتباط دهد . يكي از مهم ترين غزلهايش با عنوان غزل پاييزي ‘ درحالي كه در سحرگاه يك روز يكشنبه در وينچستر انگلستان به گردش مي پرداخت و زيباييهاي آن روز پاييزي را درحومه شهر تحسين مي كرد‘ به وي الهام شده است .


 

Ode To Autumn

Season of mists and mellow fruitfulness,
Close bosom-friend of the maturing sun;
Conspiring with him how to load and bless
With fruit the vines that round the thatch-eaves run;
To bend with apples the mossed cottage-trees,
And fill all fruit with ripeness to the core;
To swell the gourd, and plump the hazel shells
With a sweet kernel; to set budding more,
And still more, later flowers for the bees,
Until they think warm days will never cease,
For Summer has o'er-brimmed their clammy cell.

Who hath not seen thee oft amid thy store?
Sometimes whoever seeks abroad may find
Thee sitting careless on a granary floor,
Thy hair soft-lifted by the winnowing wind;
Or on a half-reaped furrow sound asleep,
Drowsed with the fume of poppies, while thy hook
Spares the next swath and all its twined flowers;
And sometimes like a gleaner thou dost keep
Steady thy laden head across a brook;
Or by a cider-press, with patient look,
Thou watchest the last oozings, hours by hours.

Where are the songs of Spring? Ay, where are they?
Think not of them, thou hast thy music too,---
While barred clouds bloom the soft-dying day,
And touch the stubble-plains with rosy hue;
Then in a wailful choir, the small gnats mourn
Among the river sallows, borne aloft
Or sinking as the light wind lives or dies;
And full-grown lambs loud bleat from hilly bourn;
Hedge-crickets sing; and now with treble soft
The redbreast whistles from a garden-croft,
And gathering swallows twitter in the skies.

ترجمه ی شعر در ادامه ی مطلب

  

ادامه نوشته

منظور از آنالیز داستان

 

 

1)     عنوان داستان : آيا عنوان، مناسب داستان هست؟ | انواع عنوان: بيربط، مربوط، جزئي از داستان، کليد داستان

2)  غلبه يک عنصر بر داستان : غلبه عنصر حادثه و شخصيت معمول تر است. اما غلبه فضا، طرح، پيرنگ و ... هم مي تواند استفاده شود.

3)  شخصيت اصلي داستان کيست؟ : شخصيت هاي اصلي، فرعي و مرکزي [آدم کشها اثر ارنست همينگوي داراي شخصيت مرکزي است]

4)     کشمکش : دروني و بيروني يا فيزيکي و ذهني

5)  نحوه تکامل داستان: گره افکني و گره گشائي. گره گشائي گاهي اوقات ممکن است به ذهن خواننده سپرده شود. مثل تمام فيلم هاي کيارستمي

6)      روش شخصيت پردازي : [مسقيم و غيرمستقيم] يا [با ديالوگ، عمل، در حوزه روان واحساس]

7)     زاويه ديد: اول، دوم و سوم شخص و داناي کل

8)     صحنه اصلي در چه دوره دوراني است: زمان و مکان داستان چگونه است

9)     دوره داستاني : دوره تاريخي و جغرافياي مکاني داستان منظور است.

10) حادثه ابتدائي : داستان بايد با همان جمله اول آغاز شود.

11) خلاصه داستان : خلاصه داستان بايد وجود داشته باشد تا به روند از ابتدا به انتها رفتن داستان کمک کند. يا چگونه از تعادل اوليه داستان به تعادل نهائي در داستان برسيم.

12) پايان بندي : شامل فاجعه، Happy end و رها شده به خواننده.

13) نقطه اوج : جائي که گره افکني به اوج خود رسيده.

14) نقطه فرود : نقطه اي که گره گشائي شروع ميشود.

15) تأثير داستان : آيا داستان به طور زيرپوستي تأثيري مثل غم، شادي، طنز و ... دارد؟

16) واقع گرا يا واقعي : آيا اگر کسي داستان را بخواند نميگويد اين داستان واقعي نيست؟ داستان نبايد به جمله { اين داستان واقعي است} نياز پيدا کند.

17) نوع روايت : خطي، غير خطي، تو درتو، از انتها به ابتدا و ...

18) داستان کامل است؟ : آيا داستان ميتواند تکه اي از يک داستان بزرگتر باشد؟ منظور مجموعه داستان هاي به هم مربوط است. کتاب هاي سالينجر، کتاب عقده اديپ من [فرانک اُکانر] و دوبليني ها اثر جويس

19) درونمايه داستان.

20) همذات پنداري.

21) نمادپردازي : بعضي از عناصر داستان بيانگر چيزي فراتر از داستان باشند. مثل آليس در سرزمين عجايب که با نمادپردازي ، نظام دادرسي انگلستان را زير سؤال ميبرد.

22) شخصيت قهرمان دارد يا ندارد؟ : که اين بيشتر در داستان هاي کلاسيک مرسوم است.

23) زبان خاص در داستان : مثل گويش يا لهجه در داستان، يا استفاده از بازي هاي زباني مثل واج آرائي.

نقد و ترجمه ی شعر آیینه (Mirror) از سیلویا پلات (Sylvia Plath)

 

سيلويا پلات (1963-1932)شاعريست كه زندگي اش بدل به نوعي افسانه شده است ! زندگي جنجالي اش با تد هيوز ، شاعر شهير انگليسي ، و خودكشي جنجالي اش و پي گيري هاي فرقه هاي مختلف فمينسيتي در مورد شيوه زندگي و مرگ او و خلاصه هزار و يك نكته عجيب و غريب دست به دست هم داده اند تا پلات به نوعي افسانه و حتي اسطوره بدل شود .

t-s.jpg


آنچه در نخستين نگاه در همه اشعار او مشخص است ، نوعي جنون و ازدحامي از تصاوير ذهني و آشفته است كه اتفاقا بسياري از تحليلگران غير فمينيست او معتقدند كه همين جنون كار او را به مرگ كشاند … .


نقد کامل و ترجمه ی   شعر آیینه (Mirror) از سیلویا پلات (Sylvia Plath)  در ادامه ی مطلب

 

  دانلود نقد شعر آیینه از سیلویا پلات به زبان انگلیسی 

 

ادامه نوشته

درآمد2 استاد باورصاد

 

کتابی که استاد باورصاد برای این درس معرفی کردند جلد دوم کتاب ادبیاتی است که جلد اول آنرا برای درس داستان کوتاه معرفی کرده بودند... برای این درس چاپ قدیم این کتاب که در دانشگاه نیز با قیمت ۷۰۰۰ تومان موجود می باشد نیاز است و لزومی به داشتن کتاب چاپ جدید نیست.

 

Literature / poetry / the elements of poetry/ Laurence Perrine

 

 ایشان همچنین تاکید کردند که صفحه ی ۱۴ تا ۲۴ جزوه ی شعر ساده ی ترم ۳ را برای هفته ی آینده مرور کنیم... درس امروز چکیده ی همین قسمت بود.

همچنین صفحه ی ۵۵۳ کتابی که معرفی کرده اند نیز مطالعه شود.

 

ایشان همچون درس داستان کوتاه برای این درس نیز یک سکشن را به کنفرانس در مورد ادبیات فارسی اختصاص دادند .

موضوع این کنفرانس شعرای معروف فارسی زبان یا دوره های خاص زبانی یا مثلا دلایل شهرت خیام در جهان و یا هرچیزی در این حیطه می تواند باشد... دوستان می توانند بعد از هماهنگی با استاد تحقیق خود را در تاریخی که ایشان مشخص خواهند کرد کنفرانس دهند.